طراح دیده می شود ، اما در وب اپلیکیشن ، این قدرت تجاری ایشان است که مد نظر گرفته می شود! بر همین اساس هم ، برنامه نویسانی که توان پرداخت هزینه های گزاف تبلیغات ، بازاریابی ، شرکت در نمایشگاه ها و برگزاری همایش را ندارند ، رو به درآمدزایی از وب سرویس می آورند.معمولا خریداران وب اپلیکیشن ، درخواست های متنوعی را مطرح می کنند که طراحان نرم افزار ، مجبور به انعکاس این درخواست ها و تغییر در نرم افزار ، بر اساس نیاز مشتریان خواهند شد. اما در وب سرویس ها ، مشتری کمتر انتظار تغییر در خود نرم افزار را داشته و صرفا درخواست هایش ، جنبه پیشنهادی دارد! در وب سرویس ها ، اینترفیس نرم افزار ، بیشتر بر مبنای سلیقه و علاقه شخصی و حرفه ای برنامه نویسان کار می شود و کمتر تابع سلیقه و خواست مشتری است. اما در وب اپلیکیشن ، عمدتا می بایست ، مبتنی بر سلیقه و نیاز بازار ، که معمولا ، خیلی هم به روز نیست ، کار کرد. شاید به همین دلیل است که بیشتر برنامه نویسان ، علاقه به داشتن یک وب سرویس دارند تا طراحی یک وب اپلیکیشن! شرکت های طراح وب اپلیکیشن ، نیازمند چاره اندیشی ، برای حفظ کپی رایت نرم افزارشان هستند ، عرضه می کنید، در واقع مشکلی را از خریدار حل کند و یا او را به خواسته ای از خواسته هایش برساند، کار شما عالی است. در واقع چنین فضایی، یک مکان مناسب برای آغاز گفتگوهای دوجانبه است. همانطور که می بینید این موضوع ربطی به خود بازاریاب ها ندارد. با این حال چنین مپندارید که همه به آنچه که شما عرضه می کنید، نیاز دارند. امروزه ابزارهای آنلاین مفیدی وجود دارد که با استفاده از آنها می توانید دایره مخاطبان و مشتریان بالقوه خود را به گونه ای هدفمند محدود کنید؛ از جمله HubSpot و FanBridge. 2. فقدان اصالت گویی برخی بازاریاب ها مجبورند به تبلیغ محصولات و سرویس های تقلبی - و یا لااقل نه چندان سودمند - روی آورند. این بخش تلخ ماجراست. چند گام به عقب برگردید و کیفیت محصول، سرویس و مدل تجاری خود را ارتقاء دهید. ضمناً از دروغ گفتن به دیگران دست بردارید. باشد که با این کار نفرت مردم از ما کمتر شود. امروزه نه تنها در کالاها می توان نمونه های جعلی و غیرواقعی یافت، بلکه پای این قضیه به اینترنت و شبکه های اجتماعی نیز کشیده شده است. برخی افراد برای نشان دادن محبوبت خود در فیس بوک و توییتر به استفاده از «هواداران سئو به فرآیند ارتقاء رتبه و ارزش وب سایت، در نتایج موتورهای جستجو اطلاق میشود. این فرایند با استفاده از عواملی همچون لینکهای ورودی از دیگر سایتها، محتواهای باکیفیت و ... صورت میپذیرد.PPC سر واژه Pay per Click، به معنای "پرداخت به ازای کلیک" است و به تبلیغاتی گفته میشود که در بالا یا کنار نتایج جستجوگرهای اینترنتی نمایش می یابد. محل نمایش آگهیها بستگی به مبلغی دارد که آگهیدهنده پرداخت کرده.با هر کلیک کاربران بر روی این تبلیغات، مبلغی، از حساب آگهیدهنده کسر شده و به جیب موتور جستجو روانه میگردد.3. آیا یوتیوب ابزار مناسبی برای بازاریابی است؟در بازاریابی مدرن دنیای امروز، فیلم های ویدئویی، به بخش تفکیک ناپذیری از محتوای وب تبدیل شده است. اگر چه سایتهای ویدئویی زیادی در فضای وب وجود دارد، ولی یوتیوب پرمخاطبترین و یکی از محبوبترین آنهاست.بیشتر کاربران، ترجیح میدهند به جای خواندن متون طولانی، به تماشای ویدئوهای 2 تا 3 دقیقهای بنشینند (هرچه این زمان کمتر بشود بهتر است) اما این فیلم ها نیز، علاوه بر جذابیت، باید با موضوع مورد نظر تماشاچی مرتبط باشد، در غیر این صورت ویدئوها را تا زیادی دریافت میکنید، میتوان همه آنها را در شش گروه یا کمتر طبقهبندی کرد. اعتراضات احتمالی مهم را مشخص کنید و پاسخهایی منطقی و مستحکم برای هر کدام از آنها در نظر بگیرید تا وقفهای در فرایند فروش ایجاد نشود. قانون ششم: قطعیکردن فروشبازیکنان گلف میگویند: «اولین ضربه را برای نمایش میزنیم، اما در ضربات بعد، پول جایزه را نشانه میرویم.»تاکنون همه مراحل فروش که درباره آنها صحبت کردهایم را انجام دادهاید ، اما توانایی شما برای قطعی کردن فروش و وادار کردن خریدار به اتخاذ تصمیم خرید همان زمانی است که «پول را نشانه میروید.»قدرتمندترین واژه در فرایند فروش «درخواست» است. افراد زیادی از عدم پذیرش و یا شنیدن واژه «نه» در مکالمه فروش هراسانند و به همین دلیل، هیچگاه درخواست نمیکنند. آنها منفعلانه مینشینند و امیدوارند مشتری پیش قدم شده و خدمات و محصولات آنها را بخرد.اما چنین اتفاقی به ندرت روی میدهد. حتی اگر مشتری محصولی را بخواهد ، به آن نیاز داشته باشد ، بتواند از آن استفاده کند و استطاعت مالی خرید آن را داشته باشد ، مسئولیت فروشنده این است که به این موضوع پرداخته و از مشتری تبلیغ در گوگل به شیوه نوین
[ دوشنبه 8 تير 1394 ] [ 15:50 ] [ Brian ]